داستان یاسیار

داستان یاسیار

داستان یاسیار

داستان یاسیار

۷- خشایار جدید، فاز اوّل

خشایار تصمیم گرفته بود که به خودش رسیدگی کنه و از خودش شخصیتی بسازه که توسّط بانوان مورد قبول باشه و اون‌ها رو به سمت خودش جذب کنه. اوّلین فاز انجام این پروژه، کسب مؤلّفه‌های باحالی مرسوم اون دوران بود و اوّلین چیزی که در این مورد به ذهن مبادرت می‌کرد، بدن‌سازی بود که اندامی درخور و گولاخ رو تضمین می‌کرد.



البته این مورد درباره‌ی خشایار زیاد جواب‌گو نبود؛ خشایار نه حال این‌کارا رو داشت، نه از نظر جسمی خیلی آماده بود.
امّا مؤلّفه‌ی دوّم از نظر خشایار تبحّر در یه زمینه‌ی خاص بود. خشایار با توجّه به سلیقه‌ی موسیقایی خاصّی که داشت، سعی کرد با یکی از آلات موسیقی معروف شروع کنه که با روحیه‌ی خشنش سازگار باشه.




امّا این ساز توسّط افراد بسیاری قبل از خشایار خز شده بود!
از طرفی نواختن این ساز برای خشایار خیلی سخت بود و ممکن بود دیر به نتیجه برسه و بازم قبل از این‌که ساز رو یاد بگیره، پیر شده باشه؛



ولی چاره‌ای نبود، برای مقبولیت نزد نسوان، این تنها راه بود.
مؤلّفه‌ی سوّم از نظر خشایار انتخاب البسه‌ی مارک‌دار و خارجی و زدن تیپ‌های خفن بود، که به نظر زیاد سخت نمی‌اومد.



بعد از پایان تقریبی این فاز، خشایار رفت سراغ فاز بعدی...

نظرات 4 + ارسال نظر
وحید شنبه 13 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 06:56 ب.ظ http://www.vahidov.com

مرده ی اون دیتِیلِ فرت بوردِ گیتار الکتریکِتَم

وحید شنبه 13 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 06:59 ب.ظ http://www.vahidov.com

در ضمت این سه تا کار که گقتی خیلی کارای سختیَن. اگه پسری همین سه تا خاصیت رو داشته باشه من به شخصه جوابم بله اس

رخی پنج‌شنبه 25 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 05:18 ب.ظ

وحید چون این سه تا کارو خودت میکنی شدن سخت؟؟
منظورت این بود که به خودت بله میگی؟:))

وحید جمعه 26 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 07:39 ب.ظ http://www.vahidov.com

نه رخزاد من بدنسازی نمی کنم که. لباسامم همشون چینیَن. گیتارم که بلد نیستم بزنم. اصلن بی ربطه این پست به من.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد